yasinam



جمعه 28 تير 1392برچسب:, |

 

جمعه 28 تير 1392برچسب:, |

 

جمعه 28 تير 1392برچسب:, |

 

جمعه 28 تير 1392برچسب:, |

 

جمعه 28 تير 1392برچسب:, |

 

جمعه 28 تير 1392برچسب:, |

 

جمعه 28 تير 1392برچسب:, |

 
هفت تا ده ماهگی من

سلام.من خیلی وقت بود که سرنزدم به وبلاگم.راستش  از بس من وروجک شدم و مشغله کاری  ،مامان مریم  نتونست یه مدت  وبلاگم رو به روزکنه.اینم بگم که وقتی من بیدارم مامانم اصلا نمیتونه با لپ تاب کارکنه چون من خیلی به لپ تاب علاقه دارم و دیگه مثل قبلا فقط با کیبورد و موس کارندارم،دلم میخواد لپ تاب رو هی ببندم و باز کنم.دلم میخواد صفحه نمایشش رو بکشم تا بیشتر باز شه و بقول بزرگترها خرابش کنم .البته قصدم فقط بازیه .

از کجا براتون شروع کنم و تعریف کنم؟آها.تو عید میدونین که من پیش مادرجون بودم.بعده عید هم تقریبا یه ماه و نیم خاله صفیه  نگهم داشت.بعدش هم دو سه هفته بعضی اوقات خونه مادرجون و خاله ناهید و بعضی اوقات هم خونه عزیز بودم.هشت ماه و نبم بودم  یه بارمریض شدم که بیحال بودم و سه چهار روزی تب داشتم.اونقدر بیحال بودم که نمیتونستم خوب چهاردست و پابرم و میافتادم. همه رو خیلی ناراحت کردم . دلشون برای شیطنت هام تنگ شده بود. تا خدا کمکم کرد و بعده چهاروز کم کم خوب شدم.

داشتم میگفتم،از وقتی مادرجون تعطیل شده ،پیش مادرجون و خاله ناهیدم. گاهی اوقات که مادرجون باید بره سرکار ،میرم خونه عزیز.من متوجهم که هم مادرجون اینا و هم عزیز اینا خیلی دوستم دارن و باعلاقه مراقبم هستن تا مامان ازسرکاربیاد.مادرجون که هرجامیرم همرام میاد و وقتی بازی میکنم مراقبه که زمین نخورم و سرم به جایی نخوره.اینم یه بوس تقدیم به مادرجون.خاله ناهید رو هم خیلی دوست دارم همش باهام بازی های جدید میکنه و منو میخندونه. حتی وقتی فقط نگاهم می کنه خندم میاد.

الان تقریبا ده ماهمه.مامانی یه هفته مرخصی گرفته بود و پیشم بود.جنگل ودریارفتیم.دریا روخیلی دوست دارم. بابایی پاهام رو میذاشت توی آب.

از کارهایی که میکنم براتون بگم.من دست میزنم. وقتی برام شعر بخونن میرقصم. خودم و تکون میدم و دستهام رو تکون میدم.دو سه روز پیش مادرجون از پشت تلفن برام شعر خوند ومن رقصیدم که خیلی برای مامانی جالب بود.میز رو نگه میدارم و می ایستم ودور میز میچرخم.عاشق جاروبرقی هستم.هم خونه خودمون و هم مادرجون میدونم جاروبرقی کجاست.و وقتی در اتاق باز باشه از هال چهاردست و 

پا میرم پیش دوستم جاروبرقی.دو روز پیش از هال چهاردست و پا رفتم تو اتاق خواب و تا مامان برسه در اتاق رو بستم. مامان مریم هم نگران بود و هم از کارم خنده اش گرفت .نمیدونست چی کارکنه ,بالاخره باهام حرف زد ومن متوجه شدم و رفتم عقب تر و کم کم در رو باز کرد.

راستی بابایی بهم قول داده برای تولدم یه جاروبرقی fullبخره. ببینیم چی کار میکنه؟؟؟...

مم بب و دد و یه چیزی شبیه عمه میگم. و هروقت گشنمه میگم مم.همیشه هم وقتی برام لالایی میخونن منم میخونم تا خوابم ببره.

خیلی وقته که این کار رو انجام میدم ها،وقتی شبها گشنم میشه نرده تختم میگیرم و وایمیسم.ومامانی رو نگاه میکنم و منتظرم، البته بیشترش گریه،تا مامانی بهم برسه.من میدونم مامان کدوم سمت کنار تختم میخوابه وروم رو همون طرف میکنم و نرده تختم  رو میگیرم.

خونه مادرجون چند دفعه از کلید بغل ال سی دی رو خاموش کردم. که البته الان کارم سخت تره  برام بالش میزارن ولی بازم میتونم اگه فرصت پیدا کنم. یه بارم کلید خاموش سه راهی رو زدم و تلویزیون و کامپیوتر خاموش شدن.  دایجون داشت با کامپیوتر کارمیکرد،من نمیدونستم اون کلید برای کامپیوتر هم هست وگرنه این کار رو نمیکردم دایجون ناراحت شه.

راستی جارو دستی هم دوست داشتم که مامان یکی برام خرید که کفشدوزکه.دیگه توی روروئک نمیمونم و خودم رو خم میکنم بیام پایین.

بابا و مامان برام این هفته یه سه چرخه قرمز خوشگل خریدن که خیلی دوستش دارم و رکابش رو بادست میچرخونم و میخندم.

چیزهای کوچیک رو مشت میکنم دستم رو و یواشکی نکه میدارم تا اگه کسی متوجه نشد بخورم.دوتادندون بامزه دارم و میوه و نون و حریره بادوم و سوپ میخورم .کمی بستنی هم قاچاقی خوردم.و خیلی هم دوست دارم.

 ببخشید دیگه حرف زیاد زدم، چی کارکنم؟ خیلی کارها بلدم...... بزرگ شدم خوب.

جمعه 21 تير 1392برچسب:, |

 


به وبلاگ من خوش آمدید


من رفتم گیلان
هفت تا ده ماهگی
من سینه خیز رفتم
من رفتم ماموریت
من هفت ماهم شد
من مامانم رو میخوام
عید92
من نشستم
مرخصی نه ماه یا شش ماه؟
شروع غذای کمکی
پنج ماهگی
حمام
ترانه
کلاه سرم نزارین
سه ماهگی
اولین لبخند
بسیت و هفت مهر
حضور عزیز دلم تو عروسی دایی جونش
تولد یکی یه دونه ام یاسین
عکس

 

mary

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان yasinam و آدرس yasinjonam.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پارساجون
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

 

 

عید 93 شیراز ویزد
چرا اینقدر تب میکنم؟
یاسین و باباش تو ماسوله
ساحل انزلی
یاسین تو دهکده ساحلی بندر انزلی
ببینین ماسوله چقدر قشنگه
درس مامانم تموم شد
تولدت مبارک عزیزدلم
من بلدم راه برم

 

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی